[فعل]

blaguer

/blage/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: blagué] [حالت وصفی: blaguant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مسخره بازی درآوردن

  • 1.Etienne blague continuellement pour faire rire ses amis.
    1. "اتین" برای خنداندن دوستانش مرتبا مسخره بازی درمی‌آورد.
  • 2.Je croyais qu'il était sérieux, mais il ne faisait que blaguer.
    2. فکر می‌کردم که او جدی بود اما فقط مسخره بازی درمی‌آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان