[فعل]

bouquiner

/bukinˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]

1 کتاب خواندن

  • 1.Bouquiner au lit.
    1. توی تخت کتاب خواندن

2 به دنبال کتاب دست دوم گشتن

  • 1.Je ne sais pas de plaisir plus paisible que celui de bouquiner sur les quais.
    1. من لذتی آرامش‌بخش‌تر از اینکه توی اسکله به دنبال کتاب دست دوم بگردم نمی‌شناسم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان