[اسم]

le brigadier

/bʁiɡadje/
قابل شمارش مذکر

1 سرجوخه گروهبان

  • 1.Ce soir, il y a une cérémonie en l'honneur du nouveau brigadier.
    1. امشب به افتخار سرجوخه جدید یک مهمانی [جشن] است.
  • 2.J'ai tout dit au brigadier.
    2. من همه چیز را به سرجوخه گفتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان