[اسم]

la brique

/bʀik/
قابل شمارش مونث

1 آجر

  • 1.Le maçon a eu besoin de quatre tonnes de briques pour construire le mur.
    1. بنا به چهار تن آجر برای ساختن دیوار احتیاج داشت.
  • 2.Maison en brique(s).
    2. خانه با آجر [آجری].

2 پاکت کارتن، قوطی یا جعبه مقوایی

  • 1.Il reste une brique de lait dans le frigo.
    1. یک پاکت شیر در یخچال مانده است.
  • 2.Une brique de soupe.
    2. یک قوطی مقوایی سوپ.
[صفت]

brique

/bʀik/
قابل مقایسه

3 (رنگ) آجری

  • 1.Une jaune brique
    1. زرد آجری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان