[قید]

bruyamment

/bʀyjamɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 با صدای بلند

  • 1.Il ronflait bruyamment pendant son sommeil.
    1. او هنگام خوابش با صدای بلند خر و پف می‌کرد.
  • 2.Se moucher bruyamment.
    2. با صدای بلند فین کردن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان