[اسم]

le but

/by(t)/
قابل شمارش مذکر

1 گل (ورزش)

  • 1.Ce deuxième but a sérieusement ébranlé les fans.
    1. این دومین گل (در ورزش) حقیقتا طرفداران را سست کرد.
marquer un but
گل زدن

2 هدف

  • 1.Le but de l'athlète est de gagner la course.
    1. هدف ورزشکار بردن رقابت است.
  • 2.Quel est son but dans la vie ?
    2. هدفش در زندگی چیست؟
toucher au but
به هدف خود رسیدن
avoir pour but de faire quelque chose
قصد انجام کاری را داشتن
  • J'ai pour but d'étudier une autre langue étrangère.
    قصد دارم زبان خارجی دیگری بخوانم.
dans le but de faire quelque chose
به قصد انجام کاری [برای کاری]
  • Je suis venue dans le but de vous aider.
    به قصد کمک به شما آمده‌ام.

3 سیبل (هدف‌گیری)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان