Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اتاق پرو
2 . اتاقک (کشتی، هواپیما...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la cabine
/kabin/
قابل شمارش
مونث
1
اتاق پرو
1.Carol va dans la cabine pour essayer cette robe.
1. "کارول" برای پوشیدن این پیراهن به اتاق پرو میرود.
2
اتاقک (کشتی، هواپیما...)
اتاق
1.Le capitaine a une cabine privée sur le bateau.
1. کاپیتان یک اتاقک خصوصی در کشتی دارد.
2.Nous avions une belle cabine lors de notre croisière.
2. ما هنگام سفر دریاییمان یک اتاقک زیبا داشتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
cabillaud
cabas
cabaret
cabanon
cabane
cabine d'essayage
cabine de pilotage
cabine téléphonique
cabinet
cabinet juridique
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان