[فعل]

cacher

/kaʃˈe/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]

1 پنهان کردن مخفی کردن

  • 1.J’ai caché les cadeaux sous le lit.
    1. کادوها را زیر تخت پنهان کردم.
  • 2.Tu me caches quelque chose !
    2. تو داری چیزی را از من پنهان می‌کنی.

2 مانع دیدن (چیزی) شدن (روی چیزی را) پوشاندن

  • 1.Des arbres nous cachaient le village.
    1. درختان مانع دیدن روستا می‌شدند.
  • 2.Sa timidité cache une volonté farouche.
    2. خجالت او مانع دیدن اراده آهنینش می‌شود.

3 بروز ندادن رو نکردن، نگفتن

  • 1.Cacher la vérité
    1. حقیقت را نگفتن
  • 2.Elle cache son âge.
    2. او سنش را رو نمی‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان