Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اردوگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le campement
/kɑ̃pmɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
اردوگاه
1.Il nous faut rentrer au campement.
1. ما باید به اردوگاه بازگردیم.
2.Les gens du voyage ont installé leur campement sur un terrain vague.
2. افراد در سفر، اردوگاهشان را در زمینی بایر [خالی] برپا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
campanule
campagne
campagnard
camp
camoufler
camper
campeur
camphre
camping
camping sauvage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان