[اسم]

le cas

/kɑ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: cas]

1 شرایط وضعیت، موقعیت، حالت، صورت

مترادف و متضاد condition événement position situation
  • 1.Pour justifier sa demande elle explique son cas.
    1. او برای توجیه کردن درخواستش، شرایطش را توضیح داد.
cas complexe/possible...
شرایط پیچیده/ممکن
  • 1. Etudions tous les cas possibles.
    1. بیایید تمام موقعیت‌های ممکن را بررسی کنیم.
  • 2. L'avocat travaille sur un cas complexe.
    2. آن وکیل در شرایط پیچیده‌ای کار می‌کند.
au cas où
در شرایطی که [در صورت]
en tout cas
در هر حالت [در هر حال]
en cas d’urgence
در حالت اضطراری
en cas de besoin
در صورت نیاز
en cas d’accident
در صورت تصادف
dans ce cas
در این صورت

2 مورد پرونده

  • 1.Il y a eu plusieurs cas de vandalisme.
    1. چندین مورد خرابکاری وجود دارد.
  • 2.Occupez-vous de cette dame, c'est un cas urgent.
    2. به این خانم رسیدگی کنید. مورد اورژانسی است.
  • 3.On a encore eu plusieurs cas de variole.
    3. همچنان چند مورد سرخک داریم.
  • 4.On signale plusieurs cas de méningite dans la région.
    4. در این منطقه چندین مورد مننژیت گزارش شده است.
un cas particulier
یک مورد خاص
un cas isolé
یک مورد قرنطینه‌شده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان