[اسم]

le casque

/kask/
قابل شمارش مذکر

1 کلاه ایمنی

  • 1.En moto, le port du casque est obligatoire.
    1. روی موتور، گذاشتن کلاه ایمنی اجباری است.
  • 2.Il portait un casque.
    2. او یک کلاه ایمنی سرش گذاشته بود.

2 هدفون هدست، گوشی

  • 1.Il met son casque pour écouter de la musique.
    1. او برای گوش دادن به موسیقی هدفونش را گذاشت.
  • 2.J'aime écouter de la musique avec mon casque.
    2. من دوست دارم با هدفونم موسیقی گوش کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان