Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . قابلمه دستهدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la casserole
/kasʀɔl/
قابل شمارش
مونث
1
قابلمه دستهدار
1.Dans une casserole, faites fondre le beurre.
1. در یک قابلمه دستهدار کره را آب کنید.
2.L'eau qui est dans la casserole bout.
2. آبی که در قابلمه است، میجوشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
casser
casse-tête
casse-pieds
casse-noix
casse-noisettes
cassette
cassette vidéo
casseur
cassis
cassonade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان