[اسم]

le changement

/ʃɑ̃ʒmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 تغییر تحول

  • 1.Les changements culturels et individuels se façonnent mutuellement.
    1. تغییرات افراد و تغییر فرهنگ بطور متقابل بر یکدیگر اثر می گذارند.
  • 2.Les hommes ont horreur du changement.
    2. مردم از تغییر وحشت دارند.

2 تعویض (وسیله نقلیه)

  • 1.Il n'y a pas de changement, c'est direct.
    1. تعویض (وسیله نقلیه) وجود ندارد [نیست]، (مسیر) مستقیم است.
  • 2.J'ai deux changements de métro pour arriver chez moi.
    2. من برای رسیدن به خانه‌ام 2 مرتبه تعویض مترو دارم [انجام می‌دهم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان