[اسم]

le char

/ʃaʀ/
قابل شمارش مذکر

1 ارابه درشکه، گاری

  • 1.Les gens se déplaçaient en char.
    1. مردم با درشکه سفر می‌کردند.
  • 2.Les Romains organisaient des courses de chars.
    2. رومی‌ها مسابقات (راندن) ارابه ترتیب می‌دادند.

2 تانک

  • 1.L'armée a déployé ses chars dans toute la vallée.
    1. ارتش تانک‌هایش را در تمام دره مستقر کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان