Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کفش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
les chaussures
/ʃosyʀ/
قابل شمارش
جمع مونث
1
کفش
1.Je n'aime pas les chaussures à talons hauts.
1. کفشهای پاشنه بلند را دوست ندارم.
2.Vous devez enlever vos chaussure dans la maison.
2. شما باید کفشهایتان را داخل خانه دربیاورید.
تصاویر
کلمات نزدیک
chaussure
chaussons
chausson
chausseur
chaussette
chaussures basses
chaussures de marche
chaussures de ski
chaussures de sport
chaussures de tennis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان