[فعل]

chevaucher

/ʃəvoʃˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: chevauché] [حالت وصفی: chevauchant] [فعل کمکی: avoir ]

1 با اسب رفتن سواره رفتن

formal old use

2 روی هم سوار شدن روی هم قرار گرفتن

  • 1.Les dents qui chevauchent.
    1. دندان‌هایی که روی هم قرار می‌گیرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان