Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتن
2 . نقش انداختن (روی پارچه و لباس)
3 . دست انداختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
chiner
/ʃine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: chiné]
[حالت وصفی: chinant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتن
پی حراجیها بودن
1.Ils sont sortis chiner tout l’après-midi.
1. آنها تمام بعد از ظهر به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتهاند.
2.J'adore chiner !
2. من عاشق پی حراجیها بودن هستم.
2
نقش انداختن (روی پارچه و لباس)
3
دست انداختن
سر به سر کسی گذاشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
chine
chimérique
chimère
chimpanzé
chimiste
chiner dans une brocante
chinois
chiné
chiot
chiper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان