[فعل]

chiner

/ʃine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: chiné] [حالت وصفی: chinant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به دنبال اجناس تخفیف خورده رفتن پی حراجی‌ها بودن

  • 1.Ils sont sortis chiner tout l’après-midi.
    1. آنها تمام بعد از ظهر به دنبال اجناس تخفیف خورده رفته‌اند.
  • 2.J'adore chiner !
    2. من عاشق پی حراجی‌ها بودن هستم.

2 نقش انداختن (روی پارچه و لباس)

3 دست انداختن سر به سر کسی گذاشتن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان