[اسم]

le citoyen

/sitwajɛ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: citoyens] [مونث: citoyenne]

1 شهروند تبعه

  • 1.Les citoyens ont des droits et des devoirs.
    1. شهروندان حقوق و وظایفی دارند.
Les citoyens européens/adultes...
شهروندان اروپایی/بالغ...
  • Tous les citoyens adultes ont le droit de vote.
    تمام شهروندان بالغ حق رای دادن دارند.
[صفت]

citoyen

/sitwajɛ̃/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: citoyenne] [مذکر قبل از حرف صدادار: citoyen] [جمع مونث: citoyennes] [جمع مذکر: citoyens]

2 شهروندی

les droits/le Mouvement... citoyen(nes)
حقوق/جنبش...شهروندی
  • Cette crise a provoqué une prise de conscience citoyenne.
    این بحران آگاهی شهروندی را موجب شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان