[صفت]

clandestin

/klɑ̃dɛstɛ̃/
قابل مقایسه

1 مخفیانه سری، زیرزمینی

  • 1.Il y avait un laboratoire clandestin dans le fond de la cour.
    1. او در انتهای حیاط یک آزمایشگاه زیرزمینی داشت.
  • 2.Mon grand-père dirigeait un réseau clandestin pendant la guerre.
    2. پدربزرگم طی جنگ یک شبکه مخفیانه را راهبری می‌کرد.
[اسم]

le clandestin

/klɑ̃dɛstɛ̃/
قابل شمارش مذکر

2 مهاجر غیرقانونی

  • 1.Il est difficile pour un clandestin d'obtenir un travail.
    1. پیدا کردن کار برای یک مهاجر غیرقانونی سخت است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان