[اسم]

le claquement

/klakmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 (صدای) ترق تروق تق و توق

  • 1.Il aimait le claquement de doigts.
    1. او صدای ترق و تروق انگشتان را دوست داشت.
  • 2.J'ai entendu un claquement de talons.
    2. صدای تق و توق پاشنه [کفش] شنیدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان