[اسم]

le classement

/klɑsmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 طبقه‌بندی دسته‌بندی

  • 1.Il a fait du classement dans ses dossiers.
    1. او در این پرونده‌ها طبقه‌بندی انجام داد.
  • 2.L'université a établi de nouvelles normes de classement des étudiants.
    2. دانشگاه استانداردهای جدیدی از طبقه‌بندی دانشجویان ارائه داده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان