[اسم]

le clou

/klu/
قابل شمارش مذکر

1 میخ

  • 1.Boîte à clous.
    1. جعبه میخ‌ها.
  • 2.Il a planté un clou pour accrocher son tableau.
    2. او برای آویزان کردن تابلویش یک میخ زده است.

2 اوج بزنگاه، نقطه عطف

3 نگین

4 خط‌کشی عابر پیاده (les clou)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان