[اسم]

la colle

/kɔl/
قابل شمارش مونث

1 چسب

  • 1.J'ai réparé la chaise cassée à l'aide d'une colle forte.
    1. من صندلی شکسته را به کمک یک چسب قوی تعمیر کردم.
  • 2.Pour ses collages il utilise de la colle.
    2. برای کلاژهایش او از چسب استفاده می‌کند.

2 سوال سخت معما

  • 1.Poser une colle
    1. سوال سختی پرسیدن

3 تنبیه ماندن در کلاس

  • 1.Deux heures de colle
    1. دو ساعت تنبیه ماندن در کلاس

4 امتحان مقدماتی

  • 1.Une colle d'anglais
    1. امتحان مقدماتی انگلیسی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان