[فعل]

collectionner

/kɔlɛksjɔne/
فعل گذرا
[گذشته کامل: collectionné] [حالت وصفی: collectionnant] [فعل کمکی: avoir ]

1 جمع کردن جمع آوری کردن

  • 1.Cet enfant collectionne les pièces de monnaie.
    1. این بچه سکه‌های پول را جمع می کند.
  • 2.J'ai le droit de collectionner ce que je veux.
    2. من این حق را دارم که هرچه می خواهم جمع آوری کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان