[اسم]

le collier

/kɔlje/
قابل شمارش مذکر

1 گردنبند

  • 1.Cette actrice portait un beau collier de diamant.
    1. این بازیگر یک گردنبند الماس زیبا می انداخت.
  • 2.Le collier complète sa tenue.
    2. گردنبند ظاهرش را کامل میکند.

2 قلاده افسار

  • 1.Collier en métal
    1. قلاده فلزی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان