Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . عشاء ربانی (در مسیحیت)
2 . آیین مذهبی
3 . وحدت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la communion
/kɔmynjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
عشاء ربانی (در مسیحیت)
1.Je partirai peut-être avant la communion.
1. شاید قبل از (مراسم) عشاء ربانی بروم.
2
آیین مذهبی
رسم دینی
1.Je pensais que c'était son costume de communion.
1. من فکر میکردم که این لباس آیین مذهبیاش است.
2.La communion des fidèles.
2. آیین مذهبی معتقدان.
3
وحدت
اتحاد
تصاویر
کلمات نزدیک
communier
communication visuelle
communication des pièces du dossier
communication
communicatif
communiquer
communiqué
communisme
communiste
communément
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان