[اسم]

la compassion

/kɔ̃pɑsjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 همدردی ترحم، دلسوزی

  • 1.J'ai de la compassion pour lui.
    1. من نسبت به او (حس) ترحم دارم.
  • 2.Votre compassion me va droit au cœur.
    2. همدردی شما مستقیم در دلم رفت [نشست].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان