Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پیچیده کردن
2 . سخت شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
compliquer
/kɔ̃plikˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: compliqué]
[حالت وصفی: compliquant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پیچیده کردن
دشوار کردن، سخت کردن
1.Ce n'est pas la peine de compliquer cette affaire.
1. سخت کردن این کار دردسری ندارد.
2
سخت شدن
پیچیده شدن
(se compliquer)
1.La situation se complique.
1. شرایط سخت میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
complimenter
compliment
complicité
complice
complication
compliqué
complot
comploter
complètement
complément
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان