[اسم]

le compte

/kɔ̃t/
قابل شمارش مذکر

1 حساب بانکی

ouvrir/avoir un compte
حسابی بانکی باز کردن/داشتن
  • M. Durand a un compte en banque.
    آقای "دوران" در بانک یک حساب دارد.
retirer/verser de l'argent de son compte
از حساب خود پول برداشتن/به حساب خود پول واریز کردن
  • 1. J’ai déposé le chèque sur mon compte.
    1. چکی در حسابم خواباندم. [واریز کردم.]
  • 2. Je veux retirer de l'argent de mon compte.
    2. می‌خواهم از حسابم پول برداشت کنم.
compte bancaire/courant
حساب بانکی/جاری
  • Il a plusieurs comptes courants.
    او چندین حساب جاری دارد.
Mettez-le sur mon compte.
بزن به حساب من. (نزد فروشنده)

2 حساب کاربری

compte Facebook/Instagram...
حساب کاربری فیسبوک/اینستاگرم...
  • 1. Il a un compte Facebook.
    1. او یک حساب کاربری فیسبوک دارد.
  • 2. Mon compte Instagram est bloqué.
    2. حساب کاربری‌ اینستاگرمم مسدود شده‌است.

3 شمارش

مترادف و متضاد dénombrement
faire le compte de quelque chose
چیزی را شمردن
  • Il a fait le compte des votes.
    او آرا را شمرد.
le compte des bulletins de vote
شمارش صندوق‌های رأی
  • Le compte des bulletins de vote prendra du temps.
    شمارش صندوق‌های رأی وقت زیادی خواهد گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان