Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . حساب بانکی
2 . حساب کاربری
3 . شمارش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le compte
/kɔ̃t/
قابل شمارش
مذکر
1
حساب بانکی
ouvrir/avoir un compte
حسابی بانکی باز کردن/داشتن
M. Durand a un compte en banque.
آقای "دوران" در بانک یک حساب دارد.
retirer/verser de l'argent de son compte
از حساب خود پول برداشتن/به حساب خود پول واریز کردن
1. J’ai déposé le chèque sur mon compte.
1. چکی در حسابم خواباندم. [واریز کردم.]
2. Je veux retirer de l'argent de mon compte.
2. میخواهم از حسابم پول برداشت کنم.
compte bancaire/courant
حساب بانکی/جاری
Il a plusieurs comptes courants.
او چندین حساب جاری دارد.
Mettez-le sur mon compte.
بزن به حساب من. (نزد فروشنده)
2
حساب کاربری
compte Facebook/Instagram...
حساب کاربری فیسبوک/اینستاگرم...
1. Il a un compte Facebook.
1. او یک حساب کاربری فیسبوک دارد.
2. Mon compte Instagram est bloqué.
2. حساب کاربری اینستاگرمم مسدود شدهاست.
3
شمارش
مترادف و متضاد
dénombrement
faire le compte de quelque chose
چیزی را شمردن
Il a fait le compte des votes.
او آرا را شمرد.
le compte des bulletins de vote
شمارش صندوقهای رأی
Le compte des bulletins de vote prendra du temps.
شمارش صندوقهای رأی وقت زیادی خواهد گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
comptant
comptable
comptabilité
comptabiliser
compréhension
compte chèques
compte courant
compte d'épargne
compte en rouge
compte là-dessus et bois de l'eau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان