[عبارت]

compter faire

/kɔ̃te fɛʀ/

1 قصد انجام کاری را داشتن

  • 1.Je compte te rembourser dès que possible.
    1. به محض امکان، قصد دارم با تو تسویه حساب کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان