Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . نمایندگی
2 . پیشخوان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le comptoir
/kɔ̃twaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
نمایندگی
شعبه
1.Ce comptoir est spécialisé dans les produits exotiques.
1. این شعبه به محصولات خارجی اختصاص یافته است.
2.Comptoir d'une banque.
2. شعبهی یک بانک.
2
پیشخوان
بار
1.Certaines marchandises sont exposées sur le comptoir.
1. بعضی از کالاها روی پیشخوان گذاشته شدهاند.
2.Il buvait une bière debout devant le comptoir du café.
2. او (به حالت) ایستاده مقابل بار یک کافه، یک آبجو مینوشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
comptine
compteur de vitesse
compteur
compter sur
compter les moutons
compulser
compulsif
compère
compétence
compétent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان