[اسم]

la confusion

/kɔ̃fyzjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 گیجی سردرگمی، آشفتگی

  • 1.L'absence de décision a suscité une grande confusion dans le service.
    1. عدم تصمیم باعث ایجاد سردرگمی بزرگی در بخش (اداری) شده بود.
  • 2.Les avis divergeaient et la réunion s'est terminée dans la confusion.
    2. نظرات باهم متفاوت بودند و گردهمایی در آشفتگی به پایان رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان