[صفت]

confus

/kɔ̃fy/
قابل مقایسه
[حالت مونث: confuse] [جمع مونث: confuses] [جمع مذکر: confus]

1 گیج آشفته، سردرگم

  • 1.Elle était confuse d'avoir commis une telle erreur.
    1. او آشفته بود که چنین اشتباهی انجام داده بود.
  • 2.L'étudiant était confus et ne pouvait prononcer un mot.
    2. دانشجو گیج بود و نمی‌توانست یک کلمه را تلفظ کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان