Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . همسر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le conjoint
/kɔ̃ʒwɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
همسر
شوهر
1.J'en parlerai ce soir avec mon conjoint.
1. امروز عصر با شوهرم راجبش حرف خواهم زد.
2.Mon conjoint et moi sommes mariés depuis dix ans.
2. من و همسرم ده سال است که ازدواج کردهایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
conjecturer
conjecture
conique
conifère
congés payés
conjointe
conjointement
conjonction
conjonctivite
conjoncture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان