Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پیوستگی
2 . حرف ربط (در دستور زبان)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la conjonction
/kɔ̃ʒɔ̃ksjˈɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
پیوستگی
پیوند، تلفیق
1.Le style d'un peintre est dans cette conjonction de la nature et de l'histoire.
1. سبک یک نقاش در پیوند با طبیعت و تاریخ است.
2
حرف ربط (در دستور زبان)
تصاویر
کلمات نزدیک
conjointement
conjointe
conjoint
conjecturer
conjecture
conjonctivite
conjoncture
conjoncturel
conjugaison
conjugal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان