[اسم]

le constat

/kɔ̃sta/
قابل شمارش مذکر

1 نتیجه‌گیری ارزیابی

  • 1.L'étudiant a fait un constat intéressant en cours.
    1. دانش‌آموز ارزیابی جالبی در کلاس ارائه داد.
  • 2.Le constat est clair : les Français veulent changer de gouvernement.
    2. نتیجه‌گیری واضح است، فرانسوی‌ها می‌خواهند حکومت را عوض کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان