Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کمک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la contribution
/kɔ̃tʀibysjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
کمک
همکاری
1.Ce projet nécessite la contribution de nombreux ingénieurs.
1. این طرح نیازمند همکاری تعدادی از مهندسین است.
2.Il a donné telle somme pour sa contribution.
2. او به عنوان کمکش چنین مبلغی داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
contributeur
contribuer
contribuable
contrevenir
contrevenant
contrit
contrordre
controverse
controversé
contrée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان