Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . ناحیه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la contrée
/kɔ̃tʀe/
قابل شمارش
مونث
1
ناحیه
منطقه، سرزمین
1.Il a visité des contrées lointaines.
1. او از نواحی [ناحیههای] دوردست دیدن کرده است.
2.Le prince et la princesse vivaient dans une contrée lointaine.
2. پرنس و پرنسس در سرزمینی دوردست زندگی میکردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
controversé
controverse
contrordre
contrit
contribution
contrôle
contrôle continu
contrôle des armes
contrôle des naissances
contrôler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان