Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کنترل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le contrôle
/kɔ̃tʀol/
قابل شمارش
مذکر
1
کنترل
بازبینی، بازرسی
1.Le contrôle qualité garantit la fiabilité du produit.
1. بازبینی کیفی (میزان) اعتبار محصول را تضمین میکند.
2.Mon patron avait la situation sous contrôle.
2. رئیسم موقعیت را تحت کنترل داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
contrée
controversé
controverse
contrordre
contrit
contrôle continu
contrôle des armes
contrôle des naissances
contrôler
contrôleur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان