[اسم]

le contrôle

/kɔ̃tʀol/
قابل شمارش مذکر

1 کنترل بازبینی، بازرسی

  • 1.Le contrôle qualité garantit la fiabilité du produit.
    1. بازبینی کیفی (میزان) اعتبار محصول را تضمین می‌کند.
  • 2.Mon patron avait la situation sous contrôle.
    2. رئیسم موقعیت را تحت کنترل داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان