[اسم]

le copain

/kɔpɛ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: copains] [مونث: copine]

1 دوست رفیق

informal
مترادف و متضاد ami camarade
  • 1.La copine de ma sœur a ouvert un restaurant.
    1. دوست خواهر من یک رستوران باز کرده است.
Une bande de copains
یک گروه دوست [یک اکیپ از دوستان]
un(e) bon(ne)/gentil(le)... copain (copine)
دوستی خوب/مهربان...
  • 1. Elle est ma meilleure copine.
    1. او بهترین دوست من است.
  • 2. Il est mon meilleur copain.
    2. او بهترین دوست من است.

2 دوست پسر

مترادف و متضاد compagne compagnon petit ami
  • 1.Je l’ai vue avec son copain.
    1. او را با دوست پسرش دیدم.
  • 2.Je ne savais pas qu’il avait une copine.
    2. نمی‌دانستم که دوست‌دختر دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان