[اسم]

le coup franc

/kˈu fʁˈɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 ضربه آزاد

  • 1.J'ai marqué cinq buts, sur coup franc ou de la tête, cette saison.
    1. این فصل من پنج گل زدم که یا از ضربه آزاد بود یا ضربه سر.
  • 2.L'arbitre siffle un coup franc.
    2. داور سوت ضربه آزاد را زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان