[صفت]

craquant

/kʀakɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: craquante] [جمع مونث: craquantes] [جمع مذکر: craquants]

1 دوست‌داشتنی خواستنی

  • 1.Cette petite fille est craquante.
    1. این دختر کوچک دوست‌داشتنی است.
  • 2.Ophélie était craquante avec ses cheveux châtains et ses yeux marrons.
    2. "افلی" با موهای خرمایی و چشم‌های بلوطی خواستنی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان