[اسم]

le croquant

/kʁɔkɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 بادام عسلی (نوعی شیرینی)

[صفت]

croquant

/kʁɔkɑ̃/
قابل مقایسه

2 ترد خرت خرتی، کرانچی

  • 1.Elle prépare des tartes croquantes pour le goûter.
    1. او تارت‌هایی ترد برای عصرانه آماده [درست] می‌کند.
  • 2.Les légumes étaient frais et croquants.
    2. سبزیجات تازه و ترد بودند.

3 گیرا جذاب، دوست‌داشتنی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان