Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بادام عسلی (نوعی شیرینی)
2 . ترد
3 . گیرا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le croquant
/kʁɔkɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
بادام عسلی (نوعی شیرینی)
[صفت]
croquant
/kʁɔkɑ̃/
قابل مقایسه
2
ترد
خرت خرتی، کرانچی
1.Elle prépare des tartes croquantes pour le goûter.
1. او تارتهایی ترد برای عصرانه آماده [درست] میکند.
2.Les légumes étaient frais et croquants.
2. سبزیجات تازه و ترد بودند.
3
گیرا
جذاب، دوستداشتنی
تصاویر
کلمات نزدیک
croix-rouge
croix de lorraine
croix
croisée
croisé
croque-madame
croque-monsieur
croque-mort
croquer
croquette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان