[فعل]

se délivrer

/delivʀe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: délivré] [حالت وصفی: délivrant] [فعل کمکی: être ]

1 خود را آزاد کردن خود را رها کردن

  • 1.Grâce à une lime, le prisonnier a réussi à se délivrer.
    1. به کمک یک سوهان، زندانی موفق شد خود را رها [آزاد] کند.
  • 2.Je me suis délivré d'un ennemi.
    2. من خود را از دشمن آزاد کردم [از چنگ دشمن آزاد کردم].

2 صادر کردن (délivrer)

  • 1.Le club de pêche local délivre les permis de pêche pour la région.
    1. انجمن صید محلی برای منطقه جواز ماهیگیری صادر می‌کند.
  • 2.Tu peux délivrer un diplôme.
    2. تو می‌توانی یک مدرک صادر کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان