[فعل]

dépasser

/depɑse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dépassé] [حالت وصفی: dépassant] [فعل کمکی: avoir ]

1 فراتر رفتن جلو زدن

dépasser quelque chose
از چیزی فراتر رفتن
  • 1. Ce gratte-ciel dépasse les autres bâtiments de la ville.
    1. این آسمان‌خراش از بقیه ساختمان‌های شهر بالاتر است. [فراتر می‌رود.]
  • 2. Il y a une voiture qui essaie de nous dépasser.
    2. یک ماشین می‌خواهد از ما جلو بزند.
  • 3. Je dois vous mettre un PV parce que vous avez dépassé la vitesse autorisée.
    3. من باید شما را جریمه کنم چون شما از سرعت مجاز فراتر رفتید.
  • 4. La durée des tests ne dépassera pas deux semaines.
    4. دوره‌ی آزمون‌ها از دو هفته فراتر نرفت [بیشتر نشد].
  • 5. Les résultats dépassent nos prévisions.
    5. نتایج از پیش‌بینی‌های ما فراتر می‌رود.

2 گذشتن از رد کردن

dépasser quelque part
از جایی گذشتن
  • 1. Les randonneurs ont dépassé la crête.
    1. گردشگران از قله کوه گذر کردند.
  • 2. Nous avons dépassé Dijon.
    2. ما از دیژون گذشتیم.

3 سر بودن از دست (کسی) را از پشت بستن

dépasser quelqu'un
از کسی سر بودن
  • Cette actrice dépassait en charme toutes ses rivales.
    این بازیگر از لحاظ زیبایی از همه رقبایش سر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان