[اسم]

la déprime

/depʀim/
قابل شمارش مونث

1 افسردگی

  • 1.Être en pleine déprime.
    1. کاملا افسرده بودن.
  • 2.Il a fait une déprime après son licenciement.
    2. او بعد از تعدیل شدنش از کار افسردگی گرفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان