[فعل]

déserter

/dezɛʀte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déserté] [حالت وصفی: désertant] [فعل کمکی: avoir ]

1 ترک کردن رها کردن

  • 1.Beaucoup de gens sont morts ou blessés à cause du séisme et les habitants continuent de déserter la ville.
    1. افراد زیادی به خاطر زلزله کشته یا زخمی شدند و ساکنین دارند شهر را ترک می کنند.
  • 2.Maintenant c'est mon tour de le déserter.
    2. حال نوبت من است که او را رها کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان