[حرف اضافه]

devant

/d(ə)vɑ̃/

1 جلوی در برابر، در مقابل، در حضور

مترادف و متضاد avant En présence de en réaction à face à
devant quelque chose
جلوی چیزی
  • 1. Devant le juge, il ne faisait plus le fier.
    1. در مقابل قاضی دیگر به خودش مغرور نبود.
  • 2. Il était assis devant moi.
    2. او جلوی من نشسته بود.
  • 3. J'ai garé ma voiture devant la maison.
    3. ماشینم را جلوی خانه پارک کرده‌ام.
  • 4. Je t'attends devant la librairie de Larousse.
    4. جلوی کتابفرشی "لاروس" منتظرت هستم.
  • 5. Nous sommes passés devant chez toi.
    5. از جلوی خانه تو رد شدیم.
son manque de courage devant le danger
کمبود شجاعتش در برابر خطر
[قید]

devant

/d(ə)vɑ̃/
قابل مقایسه

2 جلو پیشاپیش

مترادف و متضاد en avant derrière
marcher/placer... devant
پیشاپیش [جلو] راه رفتن/قرار دادن...
  • 1. Il marchait devant.
    1. پیشاپیش راه می‌رفت.
  • 2. On est passés devant hier.
    2. دیروز از جلوش رد شدیم.
[اسم]

le devant

/d(ə)vɑ̃/
قابل شمارش مذکر

3 جلو قسمت جلویی

مترادف و متضاد façade antérieur
le devant de la maison/d'un batîment...
جلوی یک خانه/یک ساختمان...
la roue/la porte... de devant
چرخ/در... جلویی
  • les pattes de devant
    پنجه‌های جلویی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان