فعل "devoir" معمولا در زبان فارسی با فعل وجه نمای "باید" به کار برده می شود، گرچه میتوان از افعالی همچون ناچار بودن، ناگزیر بودن، مجبور بودن نیز استفاده نمود.
4
مدیون (کسی) بودن
بدهکار (کسی) بودن
مترادف و متضاد
tenir de
devoir l'argent/le succès... à quelqu'un
به کسی پول/موفقیت... مدیون بودن [بدهکار بودن]
1.
Je dois 50 euros.
1.
من به شما 50 یورو بدهکارم.
2.
Je vous dois des remerciements pour votre aide.
2.
من برای آن کمک یک تشکر مدیونتان هستم.
3.
L'auteur doit son succès à cet éditeur.
3.
نویسنده موفقیش را مدیون این ناشر است.
devoir le respect à quelqu'un
[مدیون احترام کسی بودن] برای کسی احترام قائل بودن
Il te doit beaucoup du respect.
برایت احترام زیادی قائل است.
توضیحاتی در خصوص فعل "devoir"
فعل "devoir" در اینجا به معنای "مدیون (کسی) بودن" یا "بدهکار (کسی) بودن" است که هم معنای انتزاعی دارد (برای مثال: من موفقیتم را مدیون شما هستم.) و هم معنای حقیقی (برای مثال: من به شما 12 یورو بدهکارم.)