[اسم]

la difficulté

/difikylte/
قابل شمارش مونث

1 مشکل مسئله، گرفتاری

  • 1.Il a encore des difficultés pour bien parler.
    1. او هنوز برای خوب حرف زدن مشکل دارد.
  • 2.Nous aurons beaucoup de difficultés avec ce dossier.
    2. ما با این پرونده مشکلات زیادی خواهیم داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان